@******دخترونه******@ زندگی با محبت...همین!
|
![]() یک کودک ابتدا در یک خانواده متولد می شود و پس از آن عضوی از جامعه و اجتماع می شود.وقتی که شخصی در جامعه زندگی می کند، زندگی کردن به صورت هماهنگ و همراه با دیگر افراد جامعه، در نظرش مهم و با ارزش تلقی می شود و اگر قرار باشد که زندگی مسالمت آمیزی داشته باشد، باید قوانین مشخصی باشد که در جای خود مورد نیاز است؛ وجود این قوانین کمک می کند تا نوع رفتارها و اعمالی که باعث شکل گیری یک زندگی صلح آمیز می شود، مشخص شود. بنابراین افراد خانواده و به خصوص فرزندان باید مورد تشویق و دلگرمی قرار گیرند. در این بین این سؤال مطرح می شود که ما چگونه می توانیم یاد بگیریم رفتارهایی داشته باشیم که مورد پسند و قبول دیگران واقع شود؟ موردی که الان به آن اشاره شد یکی از مهم ترین موارد برای زندگی کردن در اجتماع است اما مهم تر از آن، آموزش این قبیل از موارد به ما توسط خانواده هایمان و از طریق شیوه های سنتی است.به نظر شما ارزش های خانواده دقیقا چه چیزهایی است و چه مواردی را شامل می شود؟
ارزش های خانواده مواردی از قبیل اجتماع، اخلاق و معنویات و همچنین اعمال و رفتار است که باید به صورت منظم و مستمر افراد یک خانواده از میان صحبت ها و اعمال و رفتار یکدیگر، از وجود این ارزش ها اطلاع پیدا کنند و از آنها بهره مند شوند.در این مقاله فهرستی از ارزش های خانواده را ارائه می کنیم و هر یک از موارد ارائه شده را به بحث می گذاریم. در ادامه، اطلاعات و جزئیات بیشتری از این لیست به دست خواهید آورد. در ارزش های خانواده موارد و نمونه هایی وجود دارند که بسیاری از آنها از فرهنگ ها و تمدن های مختلف نشأت گرفته و کاملا هم طبیعی است. در فرهنگ های مختلف، اهمیت ارزش های خانواده نیز متفاوت است اما ریشه و اساس اغلب این ارزش ها حتی در سراسر دنیا یکسان است زیرا مواردی که در بنیاد و اساس شان وجود دارد خیلی ابتدایی و شامل مواردی است مانند اینکه چگونه فرد بهتری باشیم و بتوانیم خود را به راحتی با جامعه وفق دهیم. در زیر یک فهرست کلی و مهم از ارزش های خانواده به شما عزیزان ارائه می شود که اغلب ارزش های مهم و اساسی زندگی را بیان می دارد: عشق و احترام با محبت کردن و احترام گذاشتن به یکدیگر، بسیاری از موانع و مشکلات موجود در روابط حل می شود و این دو ویژگی فقط برای اعضای خانواده نیست بلکه برای سطوح وابسته به اجتماع نیز مفید و کارگر است. عشق و احترام به شما این امکان را می دهد که یک انسان واقعی باشید، مردم را بپذیرید و همیشه این احساس را داشته باشید که با اجتماع و افراد جامعه پیوند خورده اید و در این صورت است که به معنای واقعی کلمه عضوی از جامعه خواهید شد و به یاد داشته باشید که این مورد یکی از مهم ترین ارزش های خانواده است و باید حتما به فرزندان نیز آموزش داده شود. برقراری ارتباط ایجاد ارتباط، بسیاری از مشکلات را در هر رابطه ای حل خواهد کرد و شما را متوجه روابط سالمی که در اصل وجود ندارد، سوء تفاهم ها و همچنین بقیه احساسات منفی تان می کند. بهبود و توسعه توانایی برای صحبت کردن و برقراری ارتباط با دیگران، از جمله مشکلاتی است که شما با آنها مواجه اید. بنابراین شما می توانید هدف تان که برقراری یک رابطه بهتر است را در پیش بگیرید و بدانید که برقراری ارتباط با دیگران نیز یکی دیگر از ارزش های مهم خانواده است. حساسیت، درک یکدیگر و یکدلی تا جایی که امکان دارد و برایتان مقدور است، دیگران را درک کنید و نسبت به خواسته ها و نیاز های آنها حساس باشید و در غم و اندوه دیگران شریک و باعث دلگرمی آنها شوید زیرا انجام کارهایی ازاین قبیل باعث می شود که شما به یک انسان خوب و نمونه تبدیل شوید. شخصی که طبیعتا در خانواده چشم به جهان گشوده و در جامعه نیز رشد یافته است نمی تواند به عنوان یک موجود تنها در جامعه زندگی کند، زیرا لذت زندگی با افراد جامعه را چشیده و همراه با آنها زندگی خوبی داشته و نمی تواند بدون وجود آنها و تنهایی زندگی کند زیرا آن شخص نیز نسبت به احتیاجات و خواسته های دیگران حساس خواهد شد و نیازهای دیگران در نظرش مهم جلوه خواهند کرد. بنابراین وجود این ویژگی ها و خصایص برای زندگی در اجتماع، جزو ارزش های مهم به حساب می آید. سهیم و شریک خودخواهی و خودشیفته بودن از ویژگی ها و خصوصیات اخلاقی بدی هستند که خواه ناخواه شما را از اینکه یک انسان خوب باشید، دور نگه می دارند. امکانات و تجهیزاتی را که در اختیار دارید حتی الامکان با دیگران سهیم شوید زیرا این خصیصه فقط برای اینکه انسان خوبی باشید، نیست بلکه به یک شخص این اجازه و امکان را می دهد تا به خوبی جای خود را در اجتماع و در میان مردم باز کند و این مورد نیز از ارزش های مهم خانواده است که باید به فرزندان نیز آموخته شود. تحمل و بردباری درست است که همه ما انسان هستیم و خلقت مان با دیگران تفاوتی ندارد اما از جنبه های مختلفی مانند افکار و اعمال با یکدیگر متفاوتیم و در بسیاری از موارد نیز تفاوت های فاحشی با هم داریم. در واقع هر شخصی برای خودش افکار و عقاید خاصی دارد که ممکن است از نظر ما یا دیگران قابل قبول نباشد اما در حقیقت این موارد کاملا شخصی است و ما نمی توانیم دخالتی در آنها داشته باشیم یا عقیده شخصی مان را در آنها دخیل کنیم. علاوه بر این، هر فرهنگ و تمدنی روی رفتارهای هر فردی تأثیر گذار است و هر فرهنگی می تواند یک شخص با خصایص، عادات و ارزش های مختلفی به وجود آورد. فردی که به عنوان عضوی از جامعه است و در اجتماع زندگی می کند، نیاز دارد که با استفاده از فرهنگ و تمدنی که در جامعه و کشورش وجود دارد، کیفیت اعمال و رفتارش را بالاتر ببرد؛ نه به این معنا که همه افراد با فرهنگ های گوناگون را تحمل کند بلکه فرهنگ آنها را بپذیرد و موارد مفید و خوب آنها را در زندگی اش به کار بندد. تحمل و بردباری نیز یکی از مظاهر مهم و تأثیر گذار روی زندگی و جامعه است و از ارزش های مهم خانواده به شمار می رود و در برقراری ارتباط با دیگران در جامعه نیز بسیار نقش کلیدی و مهمی را ایفا می کند. صداقت و امانت باخودتان و به خصوص با دیگران صادق و روراست باشید زیرا وجود این ویژگی به شما این امکان را می دهد که به عنوان یک شخص بااعتبار و بی نقص در خانواده و جامعه حضور داشته باشید و آثار و نتایج این خصیصه را در کار و عادت هایتان خواهید دید و مطمئن باشید که در زندگی و شخصیت تان اثر بسزایی دارد. وجود این ویژگی به صورت اتوماتیک و خودکار به شما این امکان را می دهد که در اجتماع قابل احترام و تقدیر و سپاسگزاری باشید و در این صورت است که شما در وجود تان احساس غرور و سربلندی خواهید کرد. سخت کار کردن در حقیقت هیچ جانشین و بدلی برای سخت کار کردن وجود ندارد و وقتی که ارزش ها کم کم به فرزندان فهمانده و آموزش داده شود، آنها باید بدانند که هیچ چیزی آسان به دست نمی آید و برای اینکه به هر چیزی در زندگی دست پیدا کرده و موفقیتی کسب کنند، باید سخت کار کنند. آموختن سریع و هر چه زودتر این خصیصه امکان بسیاری از کارها را برای شما به وجود می آورد و سبب می شود که سریع تر به خواسته ها و آرزوهایتان در زندگی، دست یابید و به فردی تبدیل شوید که به عنوان الگو و نمونه ای ممتاز، سرلوحه افراد دیگر قرار گیرید و دیگران برای انجام کارهایشان به دنبال شما بیایند و از شما راهنمایی بخواهند. گذشت و بخشش توانایی گذشت و بخشیدن دیگران، خصوصا افرادی که به گونه ای به شما صدمه یا آسیبی وارد کرده اند، از جمله خصوصیات و ویژگی هایی است که به ندرت در افراد دیده می شود و فقط تعداد کمی از افراد وجود دارند که می توانند این خصیصه را در وجود خود و دیگران توسعه و گسترش دهند اما با این حال نیز این ویژگی بسیار مهم و حائز اهمیت است. بخشش و گذشت باعث می شود که شما تمامی نکات منفی و احساسات بد را از وجودتان پاک کنید و اگر بیشتر به این خصیصه دقت داشته باشید، متوجه خواهید شد که این ویژگی به شما کمک می کند تا از شر همه دردها و غم و غصه ها خلاص شوید و بارسنگینی را از دوش خود بردارید. انعطاف و سازگاری اگر انواع مختلفی از اشخاص با یکدیگر در یک جامعه زندگی می کنند که قطعا همین طور است، پیوندی در بین آنها وجود دارد که گاهی اوقات درگیری و کشمکش نیز در آن دیده می شود. در این مواقع منعطف باشید، آنها را درک کنید، سمج و سرسخت نباشید و در عوض به صورت کاملا آزاد و داوطلبانه به آنها کمک کنید تا آن افراد بهتر خودشان را با جامعه وفق داده و سازگار کنند. مواردی که در بالا ذکر شد، یک فهرست یا لیست مختصر و کوتاهی از ارزش های خانواده بود که امیدواریم به شما عزیزان کمک کند تا با دید بازتر و منطقی تری به آنها نگاه کنید و بیندیشید. این ویژگی ها و خصایص تقریبا ذاتی و غریزی هستند که هر فردی می تواند آنها را گسترش و توسعه دهد زیرا همه ما عضو یک خانواده هستیم. والدین و معلمان نیز می توانند این ارزش ها را گسترش و آموزش دهند و فرزندان و شاگردانشان را به صورت منحصر به فرد بار بیاورند.
دکتر مسعودکیمیاگر اظهار داشت:«آهن یکی ازعناصر مهم و حیاتی برای فعالیت ذهنی، جسمی و خون است که فقر آن در بدن باعث کم خونی ، خستگی، سردرد، خستگی و کاهش ظرفیت انجام فعالیت های بدن می شود و به طو رمستقیم بر قدرت یادگیری . تمرکز تأثیر می گذارد.» وی افزود:«آهن یکی از عناصر اصلی و حیاتی برای ساخت هموگلوبین است که با کاهش و فقر آهن فرد دچار کم خونی و عوارض ناشی از آن می شود.« این متخصص تغذیه تصریح کرد:«رنگ پریدگی، خستگی زودرس، بی تفاوتی، سر گیجه، سر درد و سرگیجه و تنبلی از جمه عوارض کم خونی ناشی از کم خونی می باشد.» کیمیاگر گفت:«فقر آهن به دلیل دریافت ناکافی آهن در پی رژیم سخت، جذب نا کافی، خون ریزی زیاد و افزایش نیاز رخ می دهد و در صورت درمان به کم خونی تبدیل می شود.» وی ادامه داد:«میزان نیاز آهن بر اساس جنسیت و سن متفاوت است و این نیاز در زنان باردار به دلیل افزایش حجم خون، رشد جنین و سایر بافت ها افزایش می یابد.» کیمیاگر اظهار داشت:«منابع حاوی آهن شامل جگر، قلوه، گوشت قرمز، ماهی، زرده تخم مرغ و سبزیجات برگ تیره و حبوبات می باشد البته جذب آهن منابع حیوانی بالا است ولی منابع گیاهی به دلیل جذب پایین باید همراه ویتامین C مصرف شوند.» این متخصص تغذیه تصریح کرد:«خوردن سیر، چایی همراه غذا و مصرف بیش از اندازه لبنیات میزان جذب آهن را در بدن کاهش می دهد و فرد با کمبود آهن مواجه می شود.» وی افزود:«کم خونی و فقر آهن با خوردن مکمل آهن می شود ولی مصرف آن نباید خودسرانه و بدون تجویز پزشک باشد زیرا مصرف زیاد آن مسمومیت شدید را به دنبال دارد. چه كسی میگوید كه گرانی اینجاست؟ ـ دوره ارزانی است! ـ چه شرافت ارزان تن عریان ارزان و دروغ از همه چیز ارزانتر آبرو قیمت یك تكه نان و چه تخفیف بزرگی خورده است قیمت هر انسان!
دکنر شریعتی
دوستان گلم این وبلاگ شعبه دوم "وبلاگ زندگی همراه عشق " میباشد.حتما بهش سر بزنین*** روانشناسان میگویند برخی انسانها به طور مادرزادی خوشبین به دنیا میآیند و این یافته تایید میكند كه سطح یك ماده شیمیایی در مغز، روی چگونگی دید و نگرش ما نسبت به جهان اطرافمان تاثیرگذار است.
كارشناسان دانشگاه میشیگان در بررسیهای جدید خود دریافتهاند كه سطح مولكولی موسوم به «نوروپپتید Y» به طور مستقیم به دید انسان نسبت به زندگی از جنبه نیمه پرلیوان و یا نیمه خالی لیوان مربوط میشود. یعنی میزان این ماده در مغز تعیین میكند كه شما جهان را مثبت یا منفی میبینید. به گزارش روزنامه تلگراف، دكتر برایان میكی، روانپزشك و متخصص اصلی در این آزمایشات تاكید كرد: اشخاصی كه میزان این ماده شیمیایی در مغزشان پایین است دید منفیتری دارند و مقابله با شرایط استرس زا به مراتب برایشان دشوارتر میشود. این اشخاص هم چنین بیشتر مستعد ابتلا به افسردگی هستند. دكتر میكی و تیم پزشكی وی معتقدند كه مقدار «نوروپپتید Y» در مغز از طریق ژنتیكی برنامه ریزی و تعیین میشود. آنها امیدوارند كه كشف جدیدشان به تشخیص زودهنگام و پیشگیری از بروز اختلالات روانپریشی در افراد مستعد منجر شود. دوستان گلم این وبلاگ شعبه دوم "وبلاگ زندگی همراه عشق " میباشد.حتما بهش سر بزنین*** در دستانم دو جعبه دارم که خدا به من داده است. او گفت:غصه هایت را درون جعبه سیاه بگذار و شادی هایت را درون جعبه طلایی.به حرف خدا گوش کردم.شادی ها و غصه هایم را درون جعبه ها گذاشتم. جعبه طلایی روز به روز سنگین تر می شد و جعبه سیاه روز به روز سبک تر. از روی کنجکاوی جعبه سیاه را باز کردم تا علت را دریابم.دیدم که ته جعبه سوراخ است و غصه هایم از آن بیرون می ریزد.سوراخ جعبه را به خدا نشان دادم و گفتم:در شگفتم که غصه های من کجا هستند؟خدا با لبخندی دلنشین گفت:ای بنده من!همه آنها نزد من٬ اینجا هستند. پرسیدم پروردگارا!چرا این جعبه ها را به من دادی؟چرا ته جعبه سیاه سوراخ بود ؟گفت:ای بنده من!جعبه طلایی را به تو دادم تا نعمت های خود را بشماری و جعبه سیاه را برای اینکه غم هایت را دور بریزی...
دوستان گلم این وبلاگ شعبه دوم "وبلاگ زندگی همراه عشق " میباشد.حتما بهش سر بزنین*** سلام به دوستان گلم این شعر رو فاطمه ی عزیز تو نظرات گذاشته بود.حیفم اومد که برا شما نذارم... هر چی مهربونتر باشی بیشتر بهت ظلم میکنن
دوستان گلم این وبلاگ شعبه دوم "وبلاگ زندگی همراه عشق " میباشد.حتما بهش سر بزنین***
دوستان گلم این وبلاگ شعبه دوم "وبلاگ زندگی همراه عشق " میباشد.حتما بهش سر بزنین*** 1.بیاموزید كه خدا همیشه هست و همه جا حضور دارد.
دوستان گلم این وبلاگ شعبه دوم "وبلاگ زندگی همراه عشق " میباشد.حتما بهش سر بزنین***
دوستان گلم این وبلاگ شعبه دوم "وبلاگ زندگی همراه عشق " میباشد.حتما بهش سر بزنین*** پدر کودک را بلند کرد و در آغوش گرفت. کودک هم میخواست پدر را بلند کند. وقتی روی زمین آمد، دستهای کوچکش را دور پاهای پدر حلقه کرد تا پدر را بلند کند ولی نتوانست. با خود گفت حتما چند سال بعد میتوانم. 20 ســـال بعد پسر توانست پدر را بلند کند! پدر سبک بود. به سبکی یک پلاک و چند تکه استخوان...
دوستان گلم این وبلاگ شعبه دوم "وبلاگ زندگی همراه عشق " میباشد.حتما بهش سر بزنین*** سلامت نیوز :برای از بین بردن استرس ها و عصبانیت های روانی، تحریک فیزیکی بهترین راه حل برای تنظیم تپش قلب است. دوستان گلم این وبلاگ شعبه دوم "وبلاگ زندگی همراه عشق " میباشد.حتما بهش سر بزنین***
امروز ظهر شیطان را دیدم ! دوستان گلم این وبلاگ شعبه دوم "وبلاگ زندگی همراه عشق " میباشد.حتما بهش سر بزنین*** اینو میگن یه عشق واقعی !!! دوستان گلم این وبلاگ شعبه ی دوم "وبلاگ زندگی همراه عشق" میباشد.حتما بهش سر بزنین پسرک پدربزرگش را تماشا کرد که نامه ای می نوشت .
بالاخره پرسید : - ماجرای کارهای خودمان را می نویسید ؟ درباره ی من می نویسید ؟ پدربزرگش از نوشتن دست کشید و لبخند زنان به نوه اش گفت : - درسته درباره ی تو می نویسم اما مهم تر از نوشته هایم مدادی است که با آن می نویسم . می خواهم وقتی بزرگ شدی مانند این مداد شوی . پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید . - اما این هم مثل بقیه مدادهایی است که دیده ام . - بستگی داره چطور به آن نگاه کنی . در این مداد 5 خاصیت است که اگر به دستشان بیاوری ، تا آخر عمرت با آرامش زندگی می کنی . صفت اول : می توانی کارهای بزرگ کنی اما نباید هرگز فراموش کنی که دستی وجود دارد که حرکت تو را هدایت می کند . اسم این دست خداست . او همیشه باید تو را در مسیر ارده اش حرکت دهد . صفت دوم : گاهی باید از آنچه می نویسی دست بکشی و از مداد تراش استفاده کنی . این باعث می شود مداد کمی رنج بکشد اما آخر کار ، نوکش تیزتر می شود . پس بدان که باید رنج هایی را تحمل کنی چرا که این رنج باعث می شود انسان بهتری شوی . صفت سوم : مداد همیشه اجازه می دهد برای پاک کردن یک اشتباه از پاک کن استفاده کنیم . بدان که تصیح یک کار خطا ، کار بدی نیست . در واقع برای اینکه خودت را در مسیر درست نگهداری مهم است. صفت چهارم : چوب یا شکل خارجی مداد مهم نیست ، زغالی اهمیت دارد که داخل چوب است . پس همیشه مراقبت درونت باش چه خبر است . صفت پنجم : همیشه اثری از خود به جا می گذارد . بدان هر کار در زندگی ات می کنی ردی به جا می گذارد و سعی کن نسبت به هر کاری می کنی هوشیار باشی و بدانی چه می کنی . دوستان گلم این وبلاگ شعبه دوم "وبلاگ زندگی همراه عشق " میباشد.حتما سر بزنین وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو "داداشی" صدا می کرد .
به موهای مواج و زیبای اون خیره شده بودم و آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون توجهی به این مساله نمیکرد .
آخر کلاس پیش من اومد و جزوه جلسه پیش رو خواست . من جزومو بهش دادم .بهم گفت:"متشکرم".
میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خیلی خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم .
تلفن زنگ زد .خودش بود . گریه می کرد. دوستش قلبش رو شکسته بود. از من خواست که برم پیشش. نمیخواست تنها باشه. من هم اینکار رو کردم. وقتی کنارش رو کاناپه نشسته بودم. تمام فکرم متوجه اون چشمهای معصومش بود. آرزو میکردم که عشقش متعلق به من باشه. بعد از 2 ساعت دیدن فیلم و خوردن 3 بسته چیپس ، خواست بره که بخوابه ، به من نگاه کرد و گفت :"متشکرم " .
میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خیلی خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم .
روز قبل از جشن دانشگاه پیش من اومد. گفت :"قرارم بهم خورده ، اون نمیخواد با من بیاد" .
من با کسی قرار نداشتم. ترم گذشته ما به هم قول داده بودیم که اگه زمانی هیچکدوممون برای مراسمی پارتنر نداشتیم با هم دیگه باشیم ، درست مثل یه "خواهر و برادر" . ما هم با هم به جشن رفتیم. جشن به پایان رسید . من پشت سر اون ، کنار در خروجی ، ایستاده بودم ، تمام هوش و حواسم به اون لبخند زیبا و اون چشمان همچون کریستالش بود. آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه ، اما اون مثل من فکر نمی کرد و من این رو میدونستم ، به من گفت :"متشکرم ، شب خیلی خوبی داشتیم " .
میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خیلی خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم .
یه روز گذشت ، سپس یک هفته ، یک سال ... قبل از اینکه بتونم حرف دلم رو بزنم روز فارغ التحصیلی فرا رسید ، من به اون نگاه می کردم که درست مثل فرشته ها روی صحنه رفته بود تا مدرکش رو بگیره. میخواستم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون به من توجهی نمی کرد ، و من اینو میدونستم ، قبل از اینکه کسی خونه بره به سمت من اومد ، با همون لباس و کلاه فارغ التحصیلی ، با گریه منو در آغوش گرفت و سرش رو روی شونه من گذاشت و آروم گفت تو بهترین داداشی دنیا هستی ، متشکرم.
میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خیلی خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم .
نشستم روی صندلی ، صندلی ساقدوش ، اون دختره حالا داره ازدواج میکنه ، من دیدم که "بله" رو گفت و وارد زندگی جدیدی شد. با مرد دیگه ای ازدواج کرد. من میخواستم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون اینطوری فکر نمی کرد و من اینو میدونستم ، اما قبل از اینکه بره رو به من کرد و گفت " تو اومدی ؟ متشکرم"
میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خیلی خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم .
سالهای خیلی زیادی گذشت . به تابوتی نگاه میکنم که دختری که من رو داداشی خودش میدونست توی اون خوابیده ، فقط دوستان دوران تحصیلش دور تابوت هستند ، یه نفر داره دفتر خاطراتش رو میخونه ، دختری که در دوران تحصیل اون رو نوشته. این چیزی هست که اون نوشته بود :
" تمام توجهم به اون بود. آرزو میکردم که عشقش برای من باشه. اما اون توجهی به این موضوع نداشت و من اینو میدونستم. من میخواستم بهش بگم ، میخواستم که بدونه که نمی خوام فقط برای من یه داداشی باشه. من عاشقش هستم. اما .... من خجالتی ام ... نمیدونم ... همیشه آرزو داشتم که به من بگه دوستم داره. ....
ای کاش این کار رو کرده بودم .................
اولین باری که عاشقت شدم یادته ؟
من یه کرم سیب بودم و تو یه کرم ابریشم من به تو قول دادم دیگه هیچوقت سیب نخورم و تو هم قول دادی دور خودت پیله نزنی ولی نمی دونم چی شد که من طاقت نیاوردم و فقط یه خورده سیب خوردم تو هم از غصه دور خودت پیله بستی... حالا دومین باره که عاشقت شدم ولی حالا من هنوز یه کرم سیبم و تو یه پروانه خوشگل تو پر زدی و رفتی و من موندم و سیبایی که جایی برای خورده شدنشون نمونده از هر چی سیبه منتنفرم ...
![]() این یک داستان واقعی است
که در ژاپن اتفاق افتاده. شخصی دیوار خانه اش را برای نوسازی خراب می کرد. خانه های ژاپنی دارای فضایی خالی بین دیوارهای چوبی هستند. این شخص در حین خراب کردن دیوار در بین آن مارمولکی را دید که میخی از بیرون به پایش فرو رفته بود. دلش سوخت و یک لحظه کنجکاو شد. وقتی میخ را بررسی کرد متعجب شد؛ این میخ ده سال پیش، هنگام ساختن خانه کوبیده شده بود!!! چه اتفاقی افتاده؟ در یک قسمت تاریک بدون حرکت، مارمولک ده سال در چنین موقعیتی زنده مانده!!! چنین چیزی امکان ندارد و غیر قابل تصور است. متحیر از این مساله کارش را تعطیل و مارمولک را مشاهده کرد. در این مدت چکار می کرده؟ چگونه و چی می خورده؟ همانطور که به مارمولک نگاه می کرد یکدفعه مارمولکی دیگر، با غذایی در دهانش ظاهر شد!!! مرد شدیدا منقلب شد. ده سال مراقبت. چه عشقی! چه عشق قشنگی!!! اگر موجود به این کوچکی بتواند عشقی به این بزرگی داشته باشد پس تصور کنید ما تا چه حد می توانیم عاشق شویم، اگر سعی کنی….! ![]() یك بار دختری حین صحبت با پسری كه عاشقش بود، ازش پرسید: دختر از جوابهای اون خیلی راضی و قانع شد عزیزم، گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم اما حالا كه نمیتونی حرف بزنی، میتونی؟ عشق دلیل میخواد؟ نه! معلومه كه نه!! پس من هنوز هم عاشقتم "سرنوشت تعیین میكنه كه چه شخصی تو زندگیت وارد بشه، اما قلب حكم می كنه كه چه شخصی در قلبت بمونه .
صدا كن مرا...
سهراب سپهری
|
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |